"دراين كتاب، ترجمهي مقالهاي با عنوان "در انتظار گودو و آخر بازي: تئاتر به مثابهي متن "نوشتهي "مايكل وارتون" همراه با متن دو نمايشنامه "در انتظار گودو" و "آخر بازي" آمده است. مايكل وارتون استاد ادبيات فرانسه در دانشگاه يونيورسيتي كالج (لندن) است. او در مقالهي خود به طور عمده بر كنايههايي فلسفي ـ خداشناختي تاكيد دارد و معتقد است اين كنايات اركان اصلي اين دو نمايشنامهاند. كناياتي به فلسفهي ما قبل سقراط و اشاراتي به انجيل و تورات، از جمله نكاتي است كه وارتون در تحليل تطبيقي خود آنها را بررسي ميكند".
نمايشنامههاي بكت در بستر قرن بيستم دورهاي انتقالي را مشخص ميكنند: دورهاي انتقالي از مدرنيسم تا پسامدرنيسم. آثار او تصاويري از فرسايش ارائه ميدهند كه در آن جهان و افرادي كه در آن زندگي ميكنند به آرامي، اما به ناگزير رو به افول ميروند. «در انتظار گودو» و «آخر بازي» دو نمايشنامهاي است كه شهرت و جهانيشدن را براي بكت به ارمغان آورد، با اين همه او اعتقاد داشت كه اين موفقيت بر سوتفاهمي بنيادين استوار است و منتقدان و مردم به طور يكسان بر تفسيري نمادين و تمثيلي از اثري اصرار ورزيدهاند كه همواره براي پرهيز از تعريف تلاش كرده است. مايكل وارتون، منتقد و استاد ادبيات فرانسه در دانشگاه يونيورسيتي كالج (لندن) حق را با بكت ميداند، با اين حال يكيك مخاطبان را در مخالفت با او محق ميشناسد و خود در بازخوانش اين دو نمايشنامه بر كنايههاي فلسفي اين دو اثر تأكيد ميورزد. ساموئل بكت در سال ١٩٦٩ جايزه نوبل را از آن خود كرد.